با عرض پوزش، سایت در حال بروزرسانی می باشد.

نشست علمی «علوم اعصاب اجتماعی» به همت گروه فلسفه پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.

این نشست علمی به صورت حضوری و مجازی و با ارائه دکتر جواد حاتمی، استاد تمام دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، برگزار شد. در ابتدا دبیر جلسه با طرح اولیه موضوع نشست علمی، به معرفی اجمالی # علوم-اعصاب-اجتماعی پرداخته و گفتند:

همانطور که آگاهی از متعلقش جدایی‌ناپذیر است، بودن نیز از جهان و دیگری جدایی‌ناپذیر است. در زیست‌شناسی شاهد این هستیم که هر موجودی در نسبت با موقعیت و محیطی است که او را در بر گرفته است…  بنیادهای اجتماعی بودن انسان را باید در چنین بستری بررسی و مطالعه کرد.

انسان در طی رشد مراحلی را پشت سر می‌گذارد که از جهت ارتباطات اجتماعی برای او حائز اهمیت هستند؛ مرحله اول تجربه ضعفی عمیق در دوران نوزادی است که مرحله بعدی، یعنی مرحله نیازمندی و وابستگی به مراقبت‌کننده را متأثر می‌سازد. در دامان رابطه انسان با مراقبت‌کننده، یکی از مهمترین ویژگی‌های ذاتی انسان به عنوان دلبستگی به دیگری شکل می‌گیرد. به این ترتیب انسان بدون اراده آگاهانه به سمت دیگری تمایل پیدا می‌کند و تحت تأثیر دیگری قرار می‌گیرد و مغزش از همان ابتدا به لحاظ ساختار تکاملی طوری طراحی می‌شود که تمایل به ارتباط با دیگری دارد و می‌توان آن را مغز اجتماعی نامید. مغزی که می‌توانند با دیگر مغزها تعامل کند و بر فعالیت مناطق مختلف آن مغز‌ها اثر بگذارند و اثر بپذیرند.

رویکردهای مختلفی در حوزه بررسی رفتار اجتماعی وجود دارند که علوم اعصاب یکی از آن‌هاست. علوم اعصاب سنتی سال‌هاست که سیستم عصبی را به عنوان موجودی منفرد در نظر گرفته و تأثیرات محیط اجتماعی را که انسان و بسیاری از گونه‌های جانوری در آن زندگی می‌کنند، نادیده می‌گیرد. اما اکنون تأثیر قابل توجه ساختارهای اجتماعی بر کارکرد مغز و بدن مورد توجه قرار گرفته است. علوم اعصاب اجتماعی سازوکار زیستیِ زیربناییِ فرایندها و رفتارهای اجتماعی را بررسی می‌کند. علوم اعصاب اجتماعی از مفاهیم و روش‌های زیستی برای اطلاع‌رسانی و پالایش نظریه‌های رفتار اجتماعی بهره می‌برد و از ساختارها و داده‌های اجتماعی و رفتاری برای پیشبرد نظریه‌های سازمان و عملکرد عصبی استفاده می‌کند.

در ادامه دکتر حاتمی ضمن بررسی زمینه‌های تاریخی شکل گیری علوم اعصاب اجتماعی، مساله‌های اصلی و رویکردهای جاری و روش‌های پژوهش در این حوزه را به اجمال معرفی کردند و در کنار این مباحث، توضیحی هم در مورد مفهوم مغز اجتماعی و تعاریف مختلفی که در مورد آن وجود دارد ارائه دادند. در پایان هم اشاره‌ای به نقدهای وارد شده بر علوم اعصاب اجتماعی و جهت گیری‌های جدید آن داشتند.

ایشان سه ویژگی  مغز انسان به عنوان یک مغز اجتماعی را عبارت دانستند از: ۱. ویژگی ارتباط‌جویی: انسان‌ها از بدو تولد تمایل به پیوند با دیگری دارند و برای اینکه این پیوند مستحکم و مداوم باشد و نیاز به دلبستگی به یک نیاز گریز ناپذیر تا پایان عمر تبدیل شود باید یک سازو کار عصبی برای آن وجود داشته باشد؛ ۲. ویژگی ذهن‌خوانی: این ویژگی نقش کلیدی در حفظ روابط شکل گرفته‌شده ایفا می‌کند به شکلی که انسان‌ها همواره تمایل به درک اعمال و افکار دیگران و حتی پیشبینی آن‌ها دارند و ۳. ویژگی هم‌آهنگی: یعنی همانطور که ما به رابطه با دیگری وابسته‌ایم و نیازمندیم که ذهن او را بخوانیم تا بتوانیم رفتارش را پیش‌بینی کنیم و با آن تطبیق پیدا کنیم، این میل و انگیزه هم وجود دارد که با او همسو شویم.

دکتر حاتمی سپس علوم اعصاب اجتماعی را رشته نوظهوری معرفی کردند که فصل مشترک دو حوزه روان شناسی اجتماعی و علوم اعصاب است. به نظر ایشان، محققان این رشته سعی می‌کنند با استفاده از روش های متداول در علوم اعصاب شناختی نظیر  شیوه های مختلف تصویربرداری و تحریک مغزی به سوالاتی که برای سال های طولانی در  روانشناسی اجتماعی مطرح بوده‌اند پاسخ دهند و مساله اصلی در علوم اعصاب اجتماعی این است که مغز چگونه دنیای اجتماعی را بازنمایی می کند و چگونه این بازنمایی بر رفتار و شناخت آدمی تاثیر می گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *