نوشتار حاضر در پی تبیین انحای محتمل ابتنای اخلاق به دین در هر یک از چهار حوزه تعریف، ثبوت، اثبات و انگیزش و نیز شکلها و دلیلهای هر یک از آنهاست. همچنین سعی شده است که دامنه تحقیق در کنار اندیشههای اسلامی، رهیافتهای مسیحی را نیز دربرگیرد. نویسنده در مباحث خود روش توصیفی ـ تحلیلی و انتقادی دارد. وی در فصول جداگانه اخلاق به دین در چهار حوزه معناشناسی، وجودشناسی، معرفتشناسی و روانشناسی تبیین و بررسی کرده و در پایان هر فصل به ارزیابی هر یک پرداخته است. دین و اخلاق: بررسی گونههای وابستگی اخلاق به دین
دانش، جواد؛ دین و اخلاق: بررسی گونههای وابستگی اخلاق به دین؛ تهیهکننده: پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی؛ چاپ اول، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، زمستان ۱۳۹۲، ۳۴۴ص رقعی.
***
دین و اخلاق هر یک بهتنهایی نقش انکارناپذیر در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارند و هر دو در بهروزی، آرامشبخشی و کمالیابی انسان تأثیرگذارند. تردیدی در این تأثیرگذاری نیست، لکن پرسش آن است که این دو چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا رابطهای میان اخلاق و دین میتوان ترسیم کرد؟ به این پرسشها، پاسخهایی متفاوت و گاه متعارض داده شده است. برخی بر آناند که اخلاق متکی و وابسته به دین است و این وابستگی در چندین قلمرو است: وابستگی معناشناختی، وابستگی وجودشناختی، وابستگی معرفتشناختی و وابستگی روانشناختی اخلاق به دین. اهمیت این بحث ازآنروست که اولاً، دین و اخلاق هر دو ادعای نظامبخشیدن به زندگی و رفع ناهمواریهای فراروی انسان را دارند و آگاهی از رابطه این دو با یکدیگر و چه بسا ابتنای یکی بر دیگری، برای انسان حائز اهمیت است. ثانیاً، دین یا سکولاربودن اخلاق بر کنش فردی و اجتماعی انسان تأثیرگذار است.
نوشتار حاضر در پی تبیین انحای محتمل ابتنای اخلاق به دین در هر یک از چهار حوزه تعریف، ثبوت، اثبات و انگیزش و نیز شکلها و دلیلهای هر یک از آنهاست. همچنین سعی شده است که دامنه تحقیق در کنار اندیشههای اسلامی، رهیافتهای مسیحی را نیز دربرگیرد.
نویسنده در مباحث خود روش توصیفی ـ تحلیلی و انتقادی دارد. وی در فصول جداگانه اخلاق به دین در چهار حوزه معناشناسی، وجودشناسی، معرفتشناسی و روانشناسی تبیین و بررسی کرده و در پایان هر فصل به ارزیابی هر یک پرداخته است.
نویسنده بر آن است که ادعای توقف حداکثری و مطلق اخلاق به دین قابل دفاع نیست، اما در حوزههای معرفتشناختی و روانشناختی، ادیان در کشف یا توجیه گزارههای اخلاقی و عمل به این گزارهها مؤثرند. به لحاظ غایات و اهداف عالی اخلاق (پیرایش نفس از پلیدی و آراستن آن به فضایل، ایجاد روابط سالم اجتماعی و…) نیز این اهداف در دین وجود دارد، اما برخی غایات دین در اخلاق یافت نمیشود.
به اعتقاد وی، در تعریف مفاهیم اخلاقی هیچ فعل اختیاری خدا و هیچ گزاره دینی اخذ نشده است و ادعای وابستگی این مفاهیم، ناپذیرفتنی است؛ هر چند از یک منظر از حاجت اخلاق به دین میتوان دفاع کرد؛ زیرا مفاهیم اخلاقی اوصافی انتزاعیاند که به دلالت التزامی از مطلوبیت و ارزش فعل در تحصیل هدف نهایی اخلاق حکایت میکنند.
این مفاهیم نشان دهنده رابطه علیتی هستند که میان فعل اختیاری عامل اخلاقی و هدف و غایت اخلاق یعنی سعادت انسان وجود دارد. این در این میان کمال مطلوب انسان (قرب به خدا) را به او میشناساند و انسان از اهداف بیارزش بازمیدارد؛ بنابراین در شکلگیری صحیح مفاهیم اخلاقی، گزارههای دینی ملحوظاند. این مفاهیم در واقع رابطه ضرورت یا امتناع بالقیاس میان فعل انسان و سعادت اخروی او را نشان میدهند. مطابق این تلقی، ملحدان درک صحیحی از اوصاف اخلاقی ندارند و گزارههای اخلاقی آنان برای متدینان موجه نخواهد بود و اگر نیت را نیز جزء جداییناپذیر اخلاق بدانیم، افعال ملحدان نیز هیچگاه اخلاقی نیست. البته گفتنی است که به اعتقاد نویسنده، انکار تقدم دین و وحی بر ارزشهای اخلاقی یا انکار تقدم معرفت دینی بر معرفت اخلاقی، لزوماً مترادف با اتخاذ یک موضع الحادی نیست.