دکتر محمد سوری:
سیر مطالعات عرفان در ایران معاصر با تأکید بر دوره پس از انقلاب
عرفا ن اسلامی از آغاز شکلگیری در سدۀ دوم هجری، پس از دانش حدیث، پرشمارترین ادبیات را درمیان دانشهای اسلامی پدید آورد و بخش اعظم جهان اسلام را تحت تأثیر خود قرار داد به گونه ای که بر پایۀ برخی آمارها هم اکنون حدود نیمی از مسلمانا ن متأثر از عرفان اسلامی و ادبیات آن هستند. از حدود سدۀ پنجم هجری که زبان فارسی در عرفان به کار گرفته شد، به تدریج فارسی به زبان اصلی عرفان در شرق جهان اسلام تبدیل شد و این ادبیات را پربارتر کرد.
در دورۀ انقلاب مشروطیت که آغاز ایر ان معاصر است، برخی اندیشمندان وقت عرفان را یکی از عوامل عقب افتادگی جوامع اسلامی به شمار می آوردند و به ادبیا ت عرفانی روی خوش نشان نمی دادند. در نتیجه، به مدت حدود نیم قرن (تا دهۀ 4۰) این آثار را فقط در دو جا می توانست سراغ گرفت: آثار خانقاهی در محدودۀ صوفیان منتسب به خانقاه ها و کتابهای عرفان نظری در بخش اندکی از حوزه های علمیه. این دو گروه همچون دو خط موازی بودند که مستقل عمل می کردند و البته گاه همدلی و متون مشترکی میان آنها وجود داشت.
در آن زمان عرفان هنوز موضوع جدی تحقیقی تلقی نمیشد. تصّوف و درویشی در اواخر قاجار و در عهد پهلوی اوّ ل یکی از دلایل عقب ماندگی ایران و به طورکلی عالم اسلام تلّقی میشد.
تصّوری که عموم مردم ازعرفان و درویشی داشتند نوعی نرّ هقلندری و گدایی و پرسهزدن و بیکاری و آلوده بودن به چرس و بنگ بود. کتابهای سطحی و بی مایه و غرض آلودی چون کتاب تقی ارانی دربارۀ عرفان و کتاب صوفیگری سیداحمد کسروی تصّوف را از آنچه بود خوارتر و ذلیل تر نموده بود.
در دهۀ سی اگر مثلا یکی از مؤّسسات انتشاراتی دولتی میخواست کتابی در زمینۀ تصّوف چاپ کند ابتدا عذرخواهی می کرد و به خوانندگان خود اعلام میکرد که این کتاب را به خاطر فواید زبانشناسی و تاریخی آن چاپ می کند. ابن عربی مهمترین شخصّیت عرفان و تصّوف بود ولی کتابهای او، به خصوص فصوص الحكم، متعّلق به کلاسهای زیرزمینی حوزۀ علمّیه بود.
مهمترین عاملی که باعث جلب توجه جّدی به تاریخ عرفان در محیطهای آکادمی کشور ما گردید کنجکاویهای محّققان غربی و تحقیقات ایشان در متون قدیم عرفان بود. محّققان ما وقتی تحقیقات محّققانی چون رینولد نیکلسون و جان آربری و لویی ماسینیون و هلموت ریتر و فریتس مایر و هانری کربن را در مورد متون عرفانی کلاسیك می دیدند نمی توانستند همان برخوردی را با عرفان داشته باشند که نویسندگانی چون تقی ارانی و سّیداحمد کسروی داشتند. محّققان اروپایی با اعتباری که برای عرفان و کتابهای عرفانی در ایران به وجود آورند مسیر تازه ای برای تحقیق در متون کلاسیك تصّوف باز کردند.
این مسیر تازه از دهۀ 4۰ به بعد پی گرفته شد و تصحیح و انتشارمتون عرفانی و پژوهش دربارۀ آنها روزبه روز گسترش بیشتر یافت و کم کم شرمساریها به کناری رفت و جای آن را نوعی افتخار به آثار عارفان گرفت.
دو عا مل مهم دیگر نیز سبب شد مطالعات عرفانی رشد روزافزونی پیدا کند. عا مل نخست پیروزی انقلاب اسلامی بود. نگاه مثبت امام خمینی و دیگر رهبران فکری انقلاب از قبیل علامه طباطبایی به عرفان موجب شد که روی آوردن به آثار عرفانی شتا ب بیشتری پیدا کند.
عامل دوم به نگا ه متسامحانه و صلح کل عرفان بر می گردد به خصوص در سالهای اخیر که آتش اسلام سیاسی دامن خشک و تر اسلام را فراگرفته است. این نگاه پیشتر نیزبسیاری از خاورشناسان را به خود جلب کرده بود و حتا برخی از آنها از این مسیر به اسلام گرویده بودند. ویژ گی دیگر تفسیر عارفانه از اسلام همراهی با الاهیات های بنیادشکن معاصر، از قبیل الاهیات اعتراض و الاهیا ت پویشی، است. این تفسیر از دین برای انسا ن سرگردا ن عصر پساتجدد بسیار شیرینتر و کم اشکالتر از تفسیرهای فقهی و سیاسی و کلامی است.
اکنون ما در نقطه ای قرار داریم که آثار عرفانی در محافل دانشگاهی و حوزوی و عامۀ جامعه مورد استقبا ل فراوان قرار میگیرد و بخش معتنابهی از پژوهشهای علوم انسانی به این مسأله اختصاص می یابد. شد گستر ش اندیشه های عرفانی به اندازهای است که در سالهای اخیر در قم تلاش هایی برای مهار این روند آغاز شده است.
مخالفان عرفان که عمدتاً گرایشهای تفکیکی و اخباری دارند، بیشتر نگران نفوذ اندیشههای عرفانی در حوزههای علمیه هستند و آن را خلاف آموزههای شیعی میدانند.