ایدئولوژی از منظر دکتر شریعتی به چه معنا می باشد؟
واژه ایدئولوژی که از اندیشههای دوران اخیر است، نه تنها نزد اندیشمندان غربی، بلکه از سوی متفکران ایرانی نیز در یک معنا استعمال نشده است. دکتر شریعتی از جمله متفکرانی است که معانی متعددی از این واژه اراده کرده است که البته هیچ یک از این معانی با مفاهیم متعارف غربی مترادف نبوده، بلکه در برابر جهان بینی قرار داشته، به ابعاد ارزشی ناظر میباشند.
شریعتی ایدئولوژی را عقیدهای میداند که نظام یا وضع مطلوب را در زمینه انسانی و اجتماعی، فکری یا مادی در قبال نظام و وضع موجود نشان میدهد و راه طی فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب را برای انسان روشن میسازد.
ایدئولوژی، بینش و آگاهی ویژهای است که انسان نسبت به خود، جایگاه طبقاتی، پایگاه اجتماعی، وضع مالی، تقدیر جهانی و تاریخی خود و گروه اجتماعیای که بدان وابسته است، دارد و آن را توجیه میکند و بر اساس آن، مسئولیتها، راه حلها و جهتیابیها و موضعگیریها و آرمانها و قضاوتهای خاص پیدا میکند.
از دید وی، ایدئولوژی بر جهانبینی یعنی نوع جامعهشناسی، انسانشناسی و فلسفه تاریخ شخص مبتنی است؛ یعنی عقیده انسان در مورد زندگی و رابطه انسان با خود و دیگران و اینکه چگونه باید زیست؟ چه اجتماعی باید ساخت، یک نظام ایدهآل را چگونه باید تغییر داد؟ و هر کس نسبت به جامعه چه مسئولیتی دارد، همگی بر اساس جهانبینی شکل میگیرند.
دین چه ارتباطی با ایدئولوژی دارد؟
در مورد ارتباط بین دین و ایدئولوژی، دیدگاههای مختلفی بین اندیشمندان ایرانی وجود دارد. برخی روشنفکران به تفکیک دین و ایدئولوژی قائل بوده، تبدیل دین به ایدئولوژی را سبب مرگ دین میدانند. در مقابل دکتر شریعتی و برخی دیگر همانند شهید مطهری به پیوند ایندو قائل هستند؛ اگر چه در نحوه پیوند آندو اختلاف نظر دارند. شریعتی این پیوند را در مرتبه اعلای آن مطرح کرده، اسلام را به مثابه یک ایدئولوژی معرفی نموده است.
هدف دکتر شریعتی از ایجاد پیوند میان دین و ایدئولوژی چیست؟ دین ایدئولوژیک وی دارای چه ویژگیهایی میباشد که وی سعی در ایجاد پیوند میان آندو دارد؟
مهمترین تلاش شریعتی در دین ایدئولوژیک، تبدیل اسلام از صورت فرهنگی به ایدئولوژی دینی بوده است. او در ابتدا، دو نوع مذهب را معرفی کرده، میان آندو تفکیک قائل میشود و سپس مذهب را به عنوان سنت تخطئه میکند. وی میگوید: اسلام را دو تکه کردهاند که بخشی از آن برای عوام عقب مانده و بخشی از آن به صورت رشتههای تخصصی برای اهل فن قرار دادهاند.
وی ضمن تخطئه فهم سنتی دین، دین اسلام را به عنوان ایدئولوژی معرفی میکند که مجموعهای از قالبهای موروثی منجمد قومی و بازگشت به گذشته نیست، بلکه احیا گذشته در حال و یک تجدید تولد روحی و رنسانس فکری و یک جهش است و رسالت اسلام به عنوان ایدئولوژی الهی، نجات طبقه محکوم و محروم و مبارزه با قوانین وضعی و ارزش های هنری و اخلاقیای است که به طبقه حاکم وابسته است.
شریعتی ویژگیهای ایدئولوژی مورد نظر خود را بر دین اسلام منطبق میکند و معتقد است که دین همان رسالت ایدئولوژی را دنبال میکند و بر اساس معیارهای ایدئولوژی تعریف میشود؛ بنابراین ایدئولوژی در عالیترین، مترقیترین و کاملترین مفهوم آن با اسلام به عنوان کاملترین دین الهی، با یک زبان حرف میزنند.
وی مهمترین وصف ایدئولوژی را حالت انتقادی آن نسبت به وضع موجود در برابر وضع مطلوب و انسان ساختهشده، میداند. بدین معنا که ایدئولوژی نسبت به امور مادی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجود حالت انتقادی داشته، همواره در مقابل ظلم میایستد و با زبان و عمل از آن انتقاد میکند. از همین منظر، شریعتی ابوذر و فاطمه(س) و زینب(س) را به عنوان الگوهای دینی معرفی میکند که از وضع موجود انتقاد و به دفاع از ولایت سخن میگفتند.
ویژگی دیگر دین ایدئولوژیک این است که در درون آن همواره حرکت انقلاب و نشاط نهضت وجود دارد، به این معنا که باید و نبایدهای آن، حرکتزا بوده، جامعه را به تکاپوی همیشگی میخواند. نباید دین از حالت انقلابی خود خارج شده، به یک نهاد و یا سازمان تبدیل شود. تاکید بسیار شریعتی بر جهاد، هجرت، امر به معروف و نهی از منکر نیز از این رو است.
شریعتی تمایل چندانی به اسلام به عنوان فرهنگ و مجموعهای ابناشته از کلام، فلسفه، رجال و فقه و اصول و به طور کلی کشف حقیقت ندارد، بلکه بیشتر اسلام به عنوان ایدئولوژی را میپسندد که بر شناخت علمی و مقایسهای پنج اصل : الله، قرآن، محمد، صحابی نمونه و مدینه تکیه دارد. وی بر این باور است که رسالت اسلام به عنوان یک ایدئولوژی الهی، نجات طبقه محکوم و محروم و مبارزه با قوانین وضعی و ارزشهای هنری و اخلاقیای است که به طبقه حاکم وابسته است.
دین ایدئولوژیک شریعتی خواهان ارتباط وثیق بین امور دنیوی و دین است و به این معنا میتوان آن را نافی سکولاریسم دانست.
مهمترین نقدهایی که بر این دیدگاه وارد است، چه نقدهایی است؟
بیتردید دکتر شریعتی را میتوان از جمله روشنفکرانی دانست که درد دین داشته و به دنبال قرائتی اصیل و با نوعی ابتکار از دین بوده است که در این راه تمام همت خود را به کار گرفته است. تبیین دین به عنوان یک ایدئولوژی نیز در همین راستا بوده است و لذا مشاهده میشد که دین ایدئولوژیک شریعتی در برههای زمان توانست بسیاری از جوانان را به سوی دین جذب و روحیهای انقلابی و ظلم ستیز را به جامعه جوان آن روزها القا کند و تا حدودی مارکسیستها و تودهایها را به چالش بکشاند؛ از این رو نباید نقش وی را در بیداری مردم و انقلاب اسلامی نادیده گرفت.
امتیاز دیگر دین ایدئولوژیک شریعتی این است که سکولاریسم را نفی میکند؛ زیرا برخلاف سکولاریستها، ارتباط وثیقی بین دین و امور دنیوی قائل است. او گستره فعالیت شعائر دینی همانند مساجد را تنها دعا و نماز نمیدانست، بلکه مسجد پیغمبر را هم محل دعا و نماز و هم مرکز حکومت میدانست و به ارتباط دین و حوزههای سیاسی و اجتماعی قائل بود. این سخن، سخن درستی است؛ زیرا اسلام دین جامع و کاملی است که تنها به امور عبادت فردی منحصر نیست، بلکه برنامههای آن تمامی عرصههای حیات بشری را در بر میگیرد و قوانین آن میتواند پاسخگوی نیازهای بشری در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و قضایی باشد.
اما پیرامون این دیدگاه، چند نکته باید به آن پرداخته شود. همانطور که گفته شد، اندیشه پیوند دین و ایدئولوژیک به شریعتی اختصاص ندارد و بسیاری از اندیشمندان اسلامی نیز به ایدئولوژی دینی قائل هستند، اما در نحوه پیوند ایندو، تمایز بسیاری بین دیدگاه شریعتی و دیگر اندیشمندان اسلامی وجود دارد؛ زیرا متفکران اسلامی برخلاف شریعتی، ایدئولوژی را یکی از ابعاد دین و بخشی از آن میداننند، به این معنا که تنها سیستم کلی احکام علمی دین و باید و نبایدهای آن را ایدئولوژی به شمار میآورند.
از نظر غالب متفکران اسلامی، ایدئولوژی به معنای بایدها و نبایدهای کلی تنها شامل پارهای از آموزههای دینی میشود و از این منظر، ارتباط وثیقی بین دین و ایدئولوژی برقرار است. با این اوصاف، مهمترین اشکال بر دین ایدئولوژیک شریعتی این است که وی به حقیقت اسلام توجه نکرده، بلکه از منظر جامعهشناسی و تاریخی به اسلام مینگرد. تلاش او در معرفی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی نیز به همین دلیل است. این امر سبب شده است که تمامی ابعاد دین را مورد توجه قرار ندهد و تنها رسالت اجتماعی آن را مورد توجه قرار دهد.
شریعتی به دیل نقش اجتماعی دین، به آن شکل میدهد و آرمانی را دنبال میکند که گویی تا قبل از آن، در دین مشاهده نمیشد. این امر نمایانگر آن است که شریعتی فهم سنتی از اسلام را حلال مشکلات بشری نمیداند و تنها قرائت ایدئولوژیک از دین را رافع مشکلات بشری میداند؛ زیرا دین ایدئولوژیک میتواند به عنوان یک ایدئولوژیک میتواند به عنوان یک ایدئولوژی اجتماعی در برابر دیگر ایدئولوژیها قرار گرفته و جامعه امروزین بدان گرایش یاید.
شریعتی آنگاه که دین را ایدئولوژیک میکند به دنبال آن است که انتظارات خود را از دین برآورده سازد، از این رو ابتدا چارچوبهای ایدئولوژی را معین کرده، سپس آنچه را که از دین میتوان در آن قالب ریخت، میگیرد و به بقیه اعتنایی نمیکند و در نتیجه دین را آنگونه که میخواهد، تعریف میکند. او در ایدئولوژیک کردن دین به گونهای سخن میگوید که گویی رسالت اصلی دین، ایجاد چارچوبی برای تضادها و کشمکشها و مجاهدتها است و گویی دین آمده تا تنها نیازهای بشری را حل نماید؛ درحالی که آدمی تنها نیازهای اجتماعی ندارد، بلکه از نیازهای معنوی و اخروی نیز برخوردار است.
بنابراین در حالی که دین اسلام متشکل از جهان بینی و ایدئولوژی است، فروکاستن دین به ایدئولوژی و غفلت و یا کم توجهی به جهان بینی و ساحتهای دیگر دین همچون امور اخروی، سبب شده است که شریعتی اسلامی ناقص ارائه نماید که تنها به برخی جنبهها پرداخته است. لذا ایدئولوژی به تنهایی نمیتواند به پرسشهای غایی پاسخ دهد یا در مورد سعادت واقعی بشری در جهان واپسین و هستی اظهار نظر کند؛ همچنین نمیتواند یک اخلاق انسانی متکی بر آموزههای وحیانی معرفی کند که هم خیر این جهانی و هم سعادت اخروی را به همراه داشته باشد، در حالی که دین در مورد هر یک از امور فوق، اظهار نظر میکند و به گونهای شایسته به آن توجه دارد.
این امر نمایانگر آن است که ایدئولوژی بدون جهان بینی نمیتواند تمامی ابعاد دین را نشان دهد و فروکاستن دین به ایدئولوژی به معنای ارائه دینی ناقص است.
مسئله دیگر این است دین صرف نظر از ایدئولوژیک شدن یا نشدن، در متن خود تمامی ویژگیهای انسانی از جمله ظلمستیزی و عدالت خواهی، رسال آزادی، برابری، نجات تودههای اسیر و غیره را داراست و ضرورتی ندارد که از این منظر، دین در قالب ایدئولوژی در آید.
انتهای پیام/120