سوری
1393/7/23 چهارشنبه معرفی کتاب «تحذیر السالک من الوقوع فی المهالک» در نقد تصوف مطلب زیر یادداشتی است از دکتر محمد سوری عضو هیئت علمی پژوهشکده کلام وفلسفه اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.که در ادامه خواهد آمد.

1. رساله‌ای در نقد تصوف

عرفان و تصوف از آغاز شکل‌گیری در معرض انتقاد قرار داشت و علمای شریعت از جنبه‌های گوناگونْ آموزه‌های صوفیه را در تضادّ با آموزه‌های شریعت می‌دیدند.
این خرده‌گیریها دامنۀ وسیعی داشت و موضوعات متعددِ نظری از قبیل حلول و اتحاد و وحدت وجود و ولایت، و عملی از جمله خرقه و سماع و رقص و عزلت و شکمبارگی (اکل الصوفی) و شاهدبازی را دربرمی‌گرفت.
نکتۀ مهم این است که خود صوفیه در طرح بسیاری از این اشکالات پیشقدم بوده‌اند.
ایشان در بخشهایی از آثار خود، که اغلب عنوان «غلطات صوفیه» به آن می‌دادند،
پاره‌ای از این اشکالات را می‌پذیرفتند و آن را نتیجۀ انحراف یا برداشت نادرستِ برخی از صوفیان می‌دانستند و البته پاره‌ای دیگر از اشکالات را نتیجۀ سوء فهم مخاطبان به شمار می‌آوردند و تفسیر صحیح آن آموزه یا عملِ خاص را ارائه می‌کردند.
یکی از کهن‌ترین آثار تصوف که دارای بخشی به عنوان «غلطات صوفیه» است،
کتاب اللُّمَع فی التصوّف نوشتۀ ابونصر سرّاج طوسی (ف. 378) است که آخرین بخش کتاب خود را به این موضوع اختصاص داده است.
[1] هم‌چنین می‌توان از دو رسالۀ غلطات الصوفیه و رسالة فی معرفة الله نوشتۀ ابوعبدالرحمن سُلَمی یاد کرد که تماماً به این بحث پرداخته است.[2]

در اینجا نمی‌خواهیم به همۀ آن انتقادها بپردازیم، بلکه با توجه به موضوع سخنمان به یکی از آنها اشاره‌ای مختصر می‌کنیم و آن را مقدمۀ بحث اصلی خود قرار می‌دهیم.
از موضوعات بسیار مناقشه‌انگیز در سرتاسر تاریخ تصوف و به‌ویژه در دوره‌های متأخر این مسأله است که آیا از نظر اخلاقی و دینی برای صوفیان جایز است به نیکورویانِ جوان نگاه کنند یا چشم بدوزند و خیره شوند. در قاموس صوفیه به این عمل «النَّظَرُ إلَی المُرْد» یا در فارسی «نظربازی» و «شاهدبازی» می‌گویند.
اقوال و حکایتهایی که از صوفیان متقدم نقل شده است،‌ نشان از آن دارد که این عمل دست‌کم از قرن سوم در میان صوفیان وجود داشته است.
صوفیه «نظربازی» را چنین توجیه می‌کردند که در این عمل مهم نیّتی است که در پسِ پشت این نگریستن وجود دارد. اگر صوفی در هنگام نگریستن به شاهد بتواند از این زیباییِ جسمانی فراتر برود و به زیبایی الاهی دست یابد، این عمل اعتبار (از ریشهٔ «عبور») خوانده می‌شود و در این صورت نگاه و نظر او عملی معنوی و روحانی به شمار می‌رود.
[3]

ما فرض را بر این می‌گیریم که این توجیه در خصوص «نظربازی» درست است و با آموزه‌های شریعت نیز ناسازگار نیست، ولی بحثی که در این مقدمه به دنبال طرح آن هستیم فراتر از این مسأله است.
فرض کنید عدّه‌ای از صوفیان در مجالس ذکر و سماع خود، علاوه بر مردان، زنانی را مشارکت دهند و آن زنان در هنگام ذکر با روی و موی گشوده و پریشان حاضر شوند و در معرض دید صوفیانِ نامحرم قرار گیرند. در میانۀ ذکر به یکی، یا برخی، از آن نسوان حالت تواجُد دست دهد و بر زمین افتد و در این حالت بزرگِ صوفیانِ مجلس که نقیب می‌خوانندش برخیزد و آن زن را در آغوش بگیرد و سینه‌اش را بر سینۀ آن زن بگذارد و فشار دهد و اعضای بدنش را بمالد تا از آن حالتِ تواجُد بیرون بیاید.

در بدو امر به نظر می‌رسد که این تصویر زادۀ تخیل مخالفان امروزین صوفیه است که آنان را به هر فسق و فجوری متهم می‌کنند، ولی چه می‌توان کرد که اینگونه نیست و این مسأله، که ظاهراً در آثار متقدم صوفیه و نقدهای کهنِ اهل شریعت وجود ندارد، دست‌کم از سدۀ نهم در میان پاره‌ای از صوفیان وجود داشته و ایشان خود در نقد آن رساله‌هایی پرداخته‌اند که یکی از آنها رسالۀ تحذیر السالک من الوقوع فی المهالک نوشتۀ شهاب‌الدین احمد بن شعبان غزّی (ف. 916) است؛ رساله‌ای که در اینجا مورد بحث قرار گرفته است. از قضا اهمیت این رساله در طرح همین مسألۀ خاص است والّا نه در استدلال‌هایش علیه برخی صوفیان چیز تازه‌ای به چشم می‌خورد و نه در منابع مورد استفادۀ مؤلف.

مؤلف در ابتدای رساله دلیل نگارش آن را چنین بیان کرده است:
یکی از «فقرا» (= صوفیه) در نامه‌ای همان صحنۀ بالا را ترسیم کرده و علاوه بر آنچه ما گفتیم افزوده است که ایشان میان خود با آن زنان عقد اخوت می‌بندند و بدون اجازۀ شوهرانِ آن زنان وارد خانۀ آنها می‌شوند و غذا می‌خورند. همچنین با نوخطانِ نیکوروی نشست‌وبرخاست می‌کنند و آنها را در آغوش می‌گیرند و در کنارشان می‌خوابند. اگر هم کسی از صوفیه به آنان خرده بگیرد برآشفته می‌شوند و او را «ضعیف الحال» به شمار می‌آورند، چرا که معتقدند این اعمال هیچ تأثیری بر «فقیرِ» واقعی ندارد. شهاب‌الدین غزّی پیش از تألیف این رساله پاسخی کوتاه به این سؤال داده است، ولی «برادران و محبّان» از او می‌خواهند که در این خصوص در رساله‌ای جداگانه به‌تفصیل وارد شود.

نویسنده در این رساله چندین دلیل نقلی بر بطلان این اعمال ارائه کرده است.
این دلایل به‌ترتیب عبارت است از استناد به:
1) آیاتی از قرآن کریم؛
2) سیرۀ رسول الله و احتیاط ایشان در برخورد با زنان نامحرم؛
3) احادیث فراوان از پیامبر دربارۀ لزوم حفظ حریم میان زن و مرد بیگانه؛
4) فتاوای فقها در این خصوص.
مؤلف تا اینجا روی سخنش با همۀ دینداران است، نه فقط صوفیان، و ثابت کرده است که اینگونه اعمال با کتاب و سنت ناسازگار است.
وی در ادامۀ سخن، با توجه به اینکه افراد مورد نظرِ رسالهْ خود را صوفی می‌خوانده‌اند، اقوال متعددی از زاهدان و صوفیانِ متقدم و متأخر ذکر می‌کند و اینها را شاهد می‌آورد بر اینکه اوّلاً زاهدان و صوفیانْ به طور عام پایبند به کتاب و سنت بودند و ثانیاً به طور خاص در رفتار با زنان و نوخطان احتیاط می‌کردند.
وی در میان زاهدان و صوفیان متقدم از این افراد نام برده و اقوالی نقل کرده است:
حسن بصری (ف. 110) و ابوسلیمان دارانی (ف. 215) و احمد بن ابی‌الحواری (ف. 230) و بایزید بسطامی (ف. 234 یا 261) و ابوتراب نَخْشَبی (ف. 245) و ابوحفص نیشابوری (ف. 264) و ابوالحسین نوری (ف. 295) و جُنَیْد بغدادی (ف. 297) و ابن‌عطا آدمی (ف. 309) و ابواسحاق رَقّی (ف. 326) و ابویعقوب نَهْرْجوری (ف. 330) و ابوعمرو بن نُجَید سُلَمی نیشابوری (ف. 365)؛ و از میان صوفیان متأخر نام این افراد و سخنانشان آمده است: عبدالقادر گیلانی (ف. 561) و ابومدین شُعَیب بن حسین انصاری (ف. 594) و نجم‌الدین کبری (ف. 618) و احمد بن جَعْد (ف. حدود 693) و عبدالعزیز دیرینی (ف. 697) و  ابن‌عطاءالله سکندری (ف. 709) و محمود اصفهانی (قرن 8).
البته از برخی افراد نیز بدون ذکر نام اقوالی ذکر کرده است. وی در پایان رساله وظیفۀ حاکم را تنبیه و مجازات این افراد دانسته است تا از این اعمال خود دست بردارند، چنانکه جُنَیْد بغدادی نیز کسی را که در مجالس ذکر مراعات ادب نمی‌نمود تنبیه می‌کرد.

در خصوص منابع مورد استفاده مؤلف باید خاطرنشان کرد که وی در متن رساله از چهار کتاب نام برده است: کافی در فقه و رسالۀ محمود اصفهانی و الروضة الأنیقة فی بیان الشریعة و الحقیقة نوشتۀ عبدالعزیز دیرینی و الحکم العطائیة نوشتۀ ابن‌عطاءالله سکندری. کتاب چهارم معروف است و مکرر به چاپ رسیده و صوفیان شرحهای بسیاری بر آن نوشته‌اند. کتاب سوم ظاهراً در شهر قدس به سال 1900 چاپ شده است ولی ما بدان دسترسی نداشتیم. دو کتاب نخست را نتوانستیم شناسایی کنیم.

علاوه بر این چند کتاب‌ آثار دیگری نیز مورد استفاده مؤلف بوده است، از جمله:
طبقات الصوفیۀ ابوعبدالرحمن سُلَمی نیشابوری (ف. 412) و حلیة الأولیاءِ ابونُعَیم اصفهانی (ف. 430) و رسالۀ امام قشیری (ف. 465) و الأصول العشرة و رسالة السفینة هر دو از نجم‌الدین کبری و فتوح الغیبِ عبدالقادر گیلانی و لطائف المننِ ابن‌عطاءالله سکندری. روی هم رفته، ظاهراً مؤلف به آثار خاصی که امروزه در اختیار ما نباشد دسترسیِ چندانی نداشته یا از آنها بهره نبرده است.

2. مؤلف رساله

شهاب‌الدین احمد بن شعبان غزّی یکی از عالمان و صوفیان قرن نهم و اوایل قرن دهم در غَزّۀ فلسطین است. احوالات وی به‌اختصار در دو کتاب الضوء اللامع (ج 1، ص 312) نوشتۀ محمد بن عبدالرحمن سَخاوی (ف. 902) و الکواکب السائرة (ج 1، ص 134-135) نوشتۀ نجم‌الدین غَزّی (ف. 1016) ذکر شده است و در منابع دیگر از وی چندان خبری نیست، ولی در خصوص مشایخ طریقتی او مهم‌تر از این دو منبع اجازۀ اوست به یکی از شاگردانش که به خط خودش به یادگار مانده است. در اینجا عمدتاً با توجه به این سه منبع زندگی و آثار وی را بررسی کرده‌ایم.

تاریخ تولد شهاب‌الدین غزّی دانسته نیست،‌ ولی با توجه به اینکه اولین استادان او حدود سال 870 فوت کرده‌اند،‌ می‌توان نیمۀ قرن نهم (حدود سال 840) را تاریخ تولد وی در نظر گرفت.
نام کامل وی، آنچنان که به خط خودش در پایان نسخۀ خطیِ تحذیر السالک (برگ 83 ب) آمده،
احمد بن شعبان بن علی بن شعبان بن محمّد انصاری شافعی مُقری است. کاتبِ نسخه در آغاز رساله سه کنیۀ ابوالفضل و ابوالعبّاس و ابوالجود و نیز دو لقبِ شهاب‌الدین و صوفی را نیز بر او افزوده است.
لقب شهاب‌الدین را سخاوی و نجم‌الدین غزّی نیز آورده‌اند و این نشان می‌دهد که شهرت اصلی او همین است. سخاوی گفته است که وی «اَمثلِ بنی‌امیه» و معروف به «ابن‌شعبان کسانی» است،‌ ولی انصاری بودن او با اموی بودن سازگار نمی‌آید و یا «امثل بنی‌امیه» معنایی دیگر دارد که بر ما پوشیده است.

وی در اصل اهل شهر فارِسکور است که شهری بوده است آباد در ساحل رود نیل در نزدیکیِ دِمیاطِ مصر،[4] ولی در غزّۀ فلسطین به دنیا آمده و رشد کرده بود. احمد بن شعبان مطابق شیوۀ متداول در علم‌آموزیِ آن زمان نخست قرآن کریم و برخی آثار علمی ـ از قبیل المنهاج الفرعی در فقهِ شافعی از ابوزکریا یحیی نَوَوی (ف. 676) و جمع الجوامع در اصول فقه از تاج‌الدین سُبکی (ف. 771) و الفیه در نحو از ابن‌مالک شافعی (ف. 672) و الفیه در حدیث از ابوالفضل عبدالرحیم بن حسین عراقی (ف. 808) و شاطبیه در علم قرائت از قاسم بن فیره شاطبی (ف. 590) ـ را حفظ کرد. وی برخی علوم از جمله علم فقه را نزد ابوالوفا محمد بن احمد بن محمد بن خضر غَزّی شافعی معروف به ابن‌حمصی (ف. 881) فراگرفت و آنگاه برای تکمیل درس به قاهره (حدود چهارده سال) و بیت‌المقدس (حدود هفت سال) رفت و در نهایت به شهر خود غزّه بازگشت.

استادان اصلیِ او در قاهره و بیت‌المقدس در ادب و فقه و اصول و حدیث و قرائت و دیگر علوم متداول از این قرار هستند: فقیه شافعی شیخ‌الاسلام شرف‌الدین یحیی بن محمد مناوی (ف. 871)، ادیب و محدّث شهاب‌الدین احمد بن محمد انصاری حجازی (ف. 875)، حافظ جلال‌الدین عبدالرحمن بن احمد قمَّصى (ف. 875)، فقیه شافعی و عالم در قرائت زین‌الدین جعفر بن ابراهیم سَنهوری (ف. 894)، محمد بن عبدالرحمن سخاوی (ف. 902)، شمس‌الدین محمد بن عمر ملتوتی وفائی.

شهاب‌الدین غزّی در قاهره در کنار دروس طلبگی به تصوف گرایش پیدا کرد و از برخی مشایخ صوفیه در قاهره ذکر گرفت و خرقه دریافت کرد.
وی در اجازۀ خود به شمس‌الدین ببلیسی شش سلسله از مشایخ خود در تصوف را چنین معرفی کرده است: 1) از «الإمام العالم الناسک المرشد الداعی إلی الله» جمال‌الدین ابواسحاق بن نظام بن منصور شیرازی شافعی واعظ (زنده در 852)[5] در جامعِ الازهر، و او از «صاحب التصانیف الشائقة و الکرامات النابعة» زین‌الدین ابوبکر محمد بن محمد بن علی خوافی (757-838)، و او از نورالدین عبدالرحمن شیریسی مصری،[6] و او از جمال‌الدین یوسف بن عبدالله بن عمر بن علی بن خضر کردی کورانی عجمی (ف. 768)،[7] به سند خودش؛
2) از ابوعبدالله کمال‌الدین محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن علی شافعی معروف به ابن‌امام کاملیه (ف. 874)، و او از «إمام المتأخرین» شمس‌الدین محمد بن محمد بن جزری (ف. 833)، به سند خودش؛
3) از «الإمام المرشد الکامل» ابوعبدالله محمد بن  احمد مدینی خواهرزاده شیخ مدین مصری، به سندی که در رسالۀ خودش گفته است؛
4) از زین‌الدین ابوهریره عبدالرحمن بن علاءالدین تمیمی خلیلی مقدسی شافعی (ف. 876)، و او از ابوالعباس احمد بن محمد بن محمد بن ناصح‌الدین محمد قرافی مصری، به سند خودش؛
5) از «ولیّ الله تعالی» ابوالفداء اسماعیل بن جبرتی یمنی،‌ به سند خودش؛ 6) از «الإمام العالم ولی الله تعالی» ابوالعباس شهاب‌الدین احمد اسیاطی شافعی،‌ به سند خودش. ظاهراً مشایخ در ادامۀ سلسله‌ها برای مخاطب او مشهور بوده است که نامشان را نیاورده است.

نجم غزّی در الکواکب السائرة گفته است که یکی از مشایخ او شرف‌الدین غزّی شاگرد علاءالدوله سمنانی (ف. 736) بوده است. وی همچنین دربارۀ پوشیدن خرقه گفته است که شهاب‌الدین غزّی خرقۀ قادری و سهروردی و احمدی را از ابوالعباس احمد اسیاطی و خرقۀ قادری را مجدداً از ابن‌امام کاملیه و زین‌الدین تمیمی و نیز خرقۀ احمدی را مجدداً از ابراهیم مبتولی پوشیده است. 

شهاب‌الدین غزّی پس از بازگشت به غزّه علاوه بر درک محضر زین‌الدین محمد بن ابی‌شامه قادری خود به تدریس و تألیف و اِفتاء و دستگیری از فقرا پرداخت و افراد زیادی از شهرهای اطراف برای کسب فیض نزد او حضور پیدا می‌کردند. او مدتی در مکه مجاور بود و در شهرهای اسکندریه و دِمیاط و دمشق و بیت‌المقدس نیز به املای حدیث و علم بر طالبان اشتغال داشت، ولی دوباره به غزّه بازگشت. وی در نزد حکّام نیز منزلتی عظیم داشت و ملِک اشرف قایِتْبایِ محمودی (ف. 901)، از ملوک چرکسی و حاکم مصر، در مدرسۀ خود برای او کرسی خاصی به منظور املای حدیث در نظر گرفت. او همچنین در جامع کبیر غزّه زاویه‌ای داشت و یکی از آثار خود را در همان محل کتابت کرد. شهاب‌الدین غزّی سرانجام در سال 916 در غزّه درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. علمای دمشق بعد از نماز جمعۀ روز 9 رجب 916 بر او غیابی نماز خواندند.

به طور طبیعی در دورۀ تدریس و تلقینِ ذکر شاگردان زیادی در کنار شهاب‌الدین غزّی حضور داشته‌اند که به جز کاتب رساله‌های او یکی دیگر را می‌شناسیم: ابن‌مشرقی شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی غزّی ازهری شافعی (ف. 980).[8]

3. آثار شهاب‌الدین احمد بن شعبان غزّی

از شهاب‌الدین غزّی دو اثر کوتاه باقی مانده است به نامهای تحذیر السالک من الوقوع فی المهالک و الأسرار الجلیة فی أجوبة الأسئلة الصوفیة. به رسالۀ اول در هیچیک از منابع موجود اشاره‌ای نشده است، ولی اسماعیل پاشا بغدادی (ف. 1339) تنها کسی است که در هر دو کتاب خود[9] از رسالۀ دوم یاد کرده است.

در کتابخانۀ یوسف‌آقا در شهر قونیه مجموعه‌ای خطی وجود دارد به شمارۀ 5471 که شامل چندین رساله است، از جمله دو رسالۀ شهاب‌الدین غزّی که رساله‌های سوم و چهارم مجموعه به شمار می‌رود.
این مجموعه را واعظ دمشق ابوالفتح شمس‌الدین محمد بن ابراهیم بن محمد بن مُقبِل بلبیسی مَقدِسی دمشقی شافعی خطیب وفایی (ف. 937)، که در ضمن مالک نسخه و شاگرد شهاب‌الدین غزّی نیز بوده است، در سالهای 888 تا 891 به کتابت درآورده است. وی در سالهای کتابت این مجموعه ساکن قدس شریف بوده است، ولی بعدها به دمشق رفته و واعظ معروف آن سامان شده و آثار متعددی نیز تألیف کرده است.[10]
مشخصات دو رسالهٔ احمد بن شعبان غزّی از این قرار است:

تحذیر السالک من الوقوع فی المهالک (برگ 74 آ تا 83 ب). تاریخ کتابت: 24 صفر 889. مؤلف در پایان رساله در تاریخ شنبه 3 ربیع‌الاول 889 به خط خود شهادت داده است که کاتبْ رساله را بر وی قرائت کرده و نیز برای کاتب اجازۀ روایت صادر کرده است.

الأسرار الجلیة فی جواب الأسئلة الصوفیة (برگ 84 آ تا 99 ب). تاریخ تألیف: شنبه 16 محرم 889. تاریخ کتابت: شنبه 29 صفر 889 «بغزّة المحروسة بزاویة المؤلف بالجامع الکبیر». مؤلف در پایان این رساله نیز، به تاریخ 6 ربیع‌الاول 889، اجازه‌ای مفصل‌تر از اجازۀ قبلی برای کاتب نوشته و مشایخ خود در تصوف را نیز نام برده است.

کتابنامه

ابواسحاق بن نظام بن منصور شیرازی (زنده در ۸۵۲). «بیان الفرق بین الإلحاد و الزندقة و التعطیل و بین دقائق التوحید»، تصحیح محمد سوری، جاویدان خرد، دورهٔ جدید، سال اول، شمارهٔ دوم، 1388ش، ص 43-57.

اسماعیل‌پاشا بغدادی (ف. 1339ق). ایضاح المکنون فى الذیل علی کشف الظنون عن أسامى الکتب و الفنون، 2 ج، به کوشش محمد شرف‌الدین بالتقایا، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

اسماعیل‌پاشا بغدادی (ف. 1339ق). هدیة العارفین: أسماء المؤلفین وآثار المصنّفین، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

پورجوادی، نصرالله. بادهٔ عشق، چاپ اول: تهران، انتشارات کارنامه، ۱۳۸۶ش؟.

جامی، نورالدین عبدالرحمن (۸۱۷-۸۹۸). نفحات الانس، تصحیح محمود عابدی، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۳ش؟.

زِرِکْلی، خیرالدین (۱۳۱۰-۱۳۹۶). الأعلام،  8 ج، چاپ پانزدهم: بیروت، دار العلم للملایین، 2002.

سخاوی، محمد بن عبدالرحمن (۸۳۱-۹۰۲). البلدانیات، به کوشش حُسام بن محمد القطّان، چاپ اول: ریاض، دار العطاء، 1422/2001.

سرّاج، ابونصر عبدالله بن علی طوسی (ف. 378). اللمع فی التصوف. تحقیق رنولد ألّن نیکلسون. لیدن: مطبعة بریل، 1914م.

سُلَمی، ابوعبدالرحمن (۳۲۵-۴۱۲). مجموعۀ آثار ابوعبدالرحمن سلمی، ج 3، گردآوری نصرالله پورجوادی و محمد سوری، چاپ اول: تهران و برلین، مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران و مؤسسهٔ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، ۱۳۸۸ش/۲۰۰۹.

نجم‌الدین غزّی (۹۷۷-۱۰۶۱). الکواکب السائرة بأعیان المائة العاشرة، 3 ج، به کوشش محمد منصور، چاپ اول: بیروت، دار الکتب العلمیة، 1418/1997.

مایل هروی، نجیب. این برگ‌های پیر، تهران: نشر نی، ۱۳۸۰ش؟.


[1]. ابونصر سرّاج طوسی، اللمع فی التصوف، ص 409-436.

[2]. ابوعبدالرحمن سُلَمی، مجموعۀ آثار ابوعبدالرحمن سلمی، ج 3، ص 347-361 و ص 461-481.

[3]. در خصوص مفهوم اعتبار در میان صوفیه، ر.ک‍ : نصرالله پورجوادی، بادۀ عشق، ص 149-167.

[4]. سخاوی، البلدانیات، ص 234.

[5]. وی در سال 852 در یزد اقامت داشته و رساله‌ای کوتاه با عنوان بیان الفرق بین الإلحاد و الزندقة و التعطیل و بین دقائق التوحید نوشته و به جلال‌الدین صدّیق طبسی اهدا کرده است. رسالۀ فوق به خط نویسنده باقی مانده و نگارنده آن را تصحیح و منتشر کرده است (برای توضیح بیشتر، ر.ک: ابواسحاق بن نظام بن منصور، بیان الفرق، ص 43-47). حضور ابواسحاق بن نظام بن منصور در مصر و شاگردی نزد زین‌الدین خوافی و ارتباط با شهاب‌الدین غزّی آگاهی‌های تازه‌ای است که پیشتر از آن بی‌اطلاع بودیم.

[6]. دربارۀ نورالدین عبدالرحمن شیریسی مصری و زین‌الدین خوافی، ر.ک: جامی، نفحات الانس، ص 492-495؛ نجیب مایل هروی، این برگ‌های پیر، ص 33-43.

[7]. دربارۀ یوسف عجمی و آثارش، ر.ک: زِرِکلی، الأعلام، ج 8، ص 240.

[8]. نجم‌الدین غزّی، الکواکب السائرة، ج 3، ص 26-27.

[9]. ایضاح المکنون، ج 1، ستون 74؛ هدیة العارفین، ج 1، ستون 177.

[10]. دربارۀ زندگی و آثار شمس‌الدین بلبیسی، ر.ک: غزّی، الکواکب السائرة، ج 2، ص 20 و زِرِکلی، الأعلام، ج 5، ص 302.

منبع: اختصاصی ایسکا
کلمات کليدي
اخبار
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

پربازدید‌ترین مطالب

مطالب مرتبط

پربازدید‌ترین مطالب

مطالب مرتبط
کتاب اندیشۀ کلامی «نوبختیان ابوسهل و ابومحمد» تالیف آقای سید علی حسینی خضر آبادی منتشر شد
بيشتر
[Control]
تعداد بازديد اين صفحه: 4113
بيشتر

آدرس: قم - میدان شهدا - خیابان معلم  پژوهشگده فلسفه و کلام
تلفن: 371160 - 025  داخلی 1388
ایمیل: phil.theo@isca.ac.ir

بيشتر
بيشتر
بيشتر
چهارشنبه 16 اسفند 1402 10:01:26
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پژوهشکده فلسفه و کلام
مجری سایت : شرکت سیگما