سومین پیش اجلاسیه کرسی تخصصی نظریه پردازی: نظریۀ تناسب وجودی در باب ارزش

سومین پیش اجلاسیه کرسی تخصصی نظریه پردازی: نظریۀ تناسب وجودی در باب ارزش به تاریخ 11/ 08/ 1402 در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و با حضور ناقدان و داوران محترم برگزار شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

گزارش پیش اجلاسیه سوم کرسی نظریه پردازی:

نظریۀ تناسب وجودی در باب ارزش

تاریخ:

11/ 08/ 1402

ارائه دهنده:

حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی مبینی

ناقدان:

آقایان  دکتر محمد فتحعلی خانی، دکتر محمد حسینی سورکی و دکتر علی اکبر عبدل آبادی

داوران:

حجج اسلام والمسلمین آقایان احمد واعظی، هادی صادقی و علیرضا آل بویه

ناظر:

دکتر محسن موسی وند

دبیر علمی:

حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی آزادیان

مشروح جلسه

  • دبیر علمی جلسه:

ابتدا دبیر جلسه توضیحی درباره پیش اجلاسیه سوم و نیز رابطه آن با پیش اجلاسیه دوم ارائه کرد و مصوبات پیش اجلاسیه دوم را یادآوری نمود  و سپس از ارائه دهنده محترم خواست که وقت خود را صرف توضیح  نظریه نکند و بیشتر به  پاسخ های خود به اشکالات اساتید و یا اصلاحیه هایی که در نظریه انجام داده است، بپردازد.

  • ارائه دهنده دکتر محمد علی مبینی:

سپس آقای دکتر مبینی سخنان و توضیحات خود را معطوف به مصوبات پیش اجلاسیه دوم آغاز کردند و تاکید کردند که طرح را مطابق نظر اساتید محترم اصلاح کردم و به همه سوالات و نقدهای اساتید محترم پرداختم. ایشان در  ادامه افزودند:

یکی از نکاتی که مصوبه اجلاسیه دوم بر آن تاکید کرده بود، پاکسازی طرح نامه از بحث معیار و جنبه های هنجاری بود. مطابق این خواسته طرحنامه را اصلاح و حتی در عنوان طرح هم اصطلاح "معیار" را حذف کردم. برخی از مباحث در حوزه فرااخلاق و اخلاق هنجاری در هم تنیده اند و در بسیاری از مباحث فیلسوفان اخلاق، این درهم تنیدگی وجود دارد به گونه ای که جداسازی آنها از یکدیگر موجب نقص در مباحث میشود. یک نظریه اخلاقی در حوزه اخلاق هنجاری میتواند دو هدف نظری و عملی (practical ) داشته باشد. در هدف عملی به دنبال راهنمای عمل هستیم ، یعنی میگوید برای تصمیم گیری احکام اخلاقی چگونه عمل کنیم و چه روشی داشته باشیم؛ اما یک هدف نظری دارد که دقیقا میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که چه چیزی در عالم وجود هست که خوب و بد را می سازد. در فلسفه اخلاق این سوال در بخش نظریه اخلاقی مطرح میشود که مبنای هستی شناسی ارزش اخلاقی چیست؟ هدف نظری نظریه تناسب وجودی کشف منشا بنیادین خوب و بد اخلاقی است. البته بحث درباره منشأ ارزش های اخلاقی افزون بر اخلاق هنجاری، در فرااخلاق نیز مطرح میشود و این بستگی به هدف ما دارد. دکتر مبینی نتیجه میگیرد هر بحثی که در فلسفه اخلاق درباره خوب و بد باشد، بحث ارزش است و تحت نظریه ارزش و مباحث وجود شناختی قرار میگیرد و بنابر این بهتر است نظریه تناسب وجودی را یک نظریه ارزش مطابق اصطلاحی رایج بدانیم که تقسیم بندی سنتی به اخلاق هنجاری و فرااخلاق را نادیده میگیرد و شامل هر قسمتی از فلسفه اخلاق میشود که به طرح مباحث نظری درباره ماهیت ارزش و خوبی و بدی می پردازد. بنابراین بحث ما کاملا نظری و وجود شناختی است و به همین جهت تعبیر معیار را حذف کردم تا برداشت اشتباهی صورت نگیرد. بحثهای وجودشناختی را ذیل عنوان نظریه ارزش مطرح کردم تا به دغدغه اساتید محترم پاسخ مثبت داده باشم.

به هر حال مشخص است که بحث و هدف بنده بیان خاستگاه ارزش اخلاقی است که بر تناسب وجودی تاکید دارم.  ارزش این کار هم خیلی بالاست چون به نظام سازی اخلاق می پردازد و میتوان در قالب این نظریه به پرسشهای مختلف پاسخ داد. همچنین بحثهای معرفت شناختی را هم خیلی جاها حذف و یا مختصر کردم تا وجه جمعی میان مصوبه اجلاسیه اول و دوم باشد.

دکتر مبینی در ادامه گفتند: یکی دیگر از نکاتی که اساتید محترم در پیش اجلاسیه دوم مطرح کرده بودند تقسیم بندی خوبی به ابزاری، نفسانی و ارزشی بود که فرمودند خوبی ارزشی همان حسن ذاتی است که متکلمان اسلامی آن را مطرح کرده بودند. این بحث موجب شد تا پیشینۀ طرح تفصیلی را بازنویسی کنم و موارد تمایز را توضیح دهم. وقتی اندیشمندان اسلامی از حسن ذاتی عمل سخن میگویند مرادشان آن است که ارزش عمل امر قرار دادی و یا جعلی نیست، بلکه ارزش در ذات عمل نهفته است با وجود این، تحلیل های مختلفی از حسن ذاتی دارند که در بسیاری از این تحلیلها ارزش نهفته در عمل به ارزش نفسانی یا حتی ابزاری فروکاسته میشود و ذاتی بودن آن عمل تنها بدان معناست که امری جعلی و قراردادی نیست، بلکه امری عینی و واقعی است. برای مثال برخی مانند مرحوم آخوند بحث ملائمت را مطرح میکند. ملائمت با طبع یعنی چه؟ اگر ملائمت حقیقت ارزش باشد یعنی این برای من ملائم است و مطلوبیتی دارد و یا تعابیر من علوی و...  اما  مراد از خوبی ارزشی در نظریه تناسب وجودی آن است که ارزش اخلاقی، امری مستقل و غیر قابل فروکاهش به ارزش نفسانی و یا ابزاری است، افزون بر این، قائلین به حسن ذاتی، ارزش را در خود عمل بدون لحاظ رابطه اش با امور دیگر می بینند در صورتی که در نظریه تناسب وجودی، اخلاق اساسا دارای هویت ارتباطی است و با لحاظ رابطه میان عمل و امور مرتبط با عمل است که ارزش اخلاقی پدید می آید.

یکی دیگر از نکاتی که اساتید محترم فرموده بودند بحث مقایسه بود، هم مقایسه با اندیشه اسلامی و هم با اندیشه غربی. در  مورد دانشمندان غربی در اجلاسیه دوم بطور ویژه به ساموئل کلارک اشاره شد که اینجانب کار مفصلی در این زمینه انجام دادم و مقاله ای پژوهشی منتشر شد و در آنجا نشان داده‌ام که نظریه کلارک از جهات مختلفی دارای ابهام است و امتیازات نظریه تناسب وجودی نسبت به نظریه کلارک را بیان کرده ام. در مورد اندیشمندان مسلمان نیز به طور خاص نظریه ضرورت بالقیاس الی الغیر را مطرح و تفاوت نظریه تناسب وجودی با آن را بیان کرده ام. البته علاوه بر این نظریه، به نظریات دیگر در حوزه اندیشه اسلامی هم اشاره و وجه تمایز نظریه تناسب وجودی با آنها را توضیح داده ام.

یکی دیگر از خواسته های شورای داوری این بود که شروط قدرت تبیینی نظریه را به طور مبسوط بیان کنم که اینجانب در طرح به طور مفصل این کار را انجام دادم و بیان کرده ام که  نظریه تناسب معیارهای قطعیت، سازگاری و... را داراست. فقط یک نکته بود که در جلسه گذشته بدان اشاره شد و آن اینکه تبیین باید ساده باشد و شما وقتی بحث خدا را که مطرح کردید، موجب پیچیدگی تبیین میشود و وجه ترجیحش را از دست میدهد . دراینجا توضیح میدهم که چگونه بحث خدا را در نظریه تناسب وجودی آوردم.  دقت بفرمایید حسن نظریه تناسب وجودی به این است که ضمن آنکه یک نظریه فلسفی است و اخلاق را امری پیشینی می داند در عین حال هنگامی که قائل به وجود خدا بشویم رابطه با خدا در انجام هر عمل ضروری است. توضیح مسئله به این صورت است که مطابق نظریۀ تناسب وجودی ارزش اخلاقی یک هویت ترابطی یا ارتباطی دارد یعنی همیشه در رابطه هاست که ارزش اخلاقی شکل میگیرد این رابطه هم رابطه تناسب است و تناسب هم تناسب وجودی است. در این مقام از خدا سخنی به میان نمی آید و صرفا بر تناسب وجودی میان موجودات تاکید می شود. بر اساس تناسب وجودی ارزشها شکل میگیرد چه وجود خدا مفروض باشد چه نباشد. اما چه زمانی بحث خدا مطرح میشود؟ زمانی که اعتقاد به خدا به وجود بیاید. وقتی ما اعتقادبه خدا پیدا کنیم در اینجا بحث تناسب با خدا هم خود به خود به میان می آید. چون بحث روابط مهم است. این روابطی که در این نظریه مطرح میشود اینگونه نیست که فقط یک رابطه بگوییم ، بلکه باید همه روابطی را که ممکنست عمل ما در ارتباط با آن باشد شامل شود. ممکنست عمل من در طول زمان هم تاثیراتی داشته باشد ممکنست همین الان هم عمل من تاثیر بر جایی داشته باشد که من بدان توجه نداشته باشم و از من مخفی مانده باشد ولی عمل من بر آن تاثیر میگذارد . حالا وقتی وجود خدا را فرض گرفتیم، خداوند باید در همه اعمال و تصمیماتمان لحاظ شود چرا که اولا، خدا مالک هستی است و من برای تصرف در هستی باید رضایت او را جلب کنم. ثانیا؛ من میخواهم همه روابطم را در نظر بگیرم در حالی که قدرت و علم من محدود است و طبعا نمیتوانم همه زوایای روابطم را درک کنم  من چگونه میتوانم روابطم را با همه بصورت صحیح تضمین کنم که در این کاری که من میکنم آن تناسب در آن حفظ شده است. اینجاست که وقتی از کانال ارتباط با خدا پیش میرویم یعنی خدایی که قدرت  و علم نامحدود دارد و خیر مطلق است همه اینها را تضمین میدهیم لذا مفاهیم دینی که داریم که خداوند عمل مومنان را اصلاح میکند خداوند جبار است همه اینها نقش پیدا میکند.

به نظر من حسن این نظریه به این است که نگاه ابزاری به اخلاق ندارد و نگاه استقلالی به ارزش اخلاقی دارد، یعنی عمل ارزش اخلاقی و اصیل دارد و این ارزش قابل فروکاهش به هیچ مفهوم دیگری نیست. در عین حال دغدغه الهیاتی ما بخوبی جواب داده میشود. به محض اینکه وجود خدا را بپذیریم حتما باید این ارتباط را در همه اعمال لحاظ کنیم هم از جهت مالکیت خدا نسبت به جهان هستی و هم از جهت اینکه ما نمیتوانیم تحقق هدف غائی را تضمین کنیم مگر از کانال ارتباط با او.

نکته دیگر اینکه برخی از اساتید فرمودند نظریه شما غایت گراست باید ببینیم غایت را به چه معنا میگیرند. در نظریه تناسب وجودی غایت گرایی به این معنا نفی می شود که یک نگاه ابزاری صرف به ارزش اخلاقی عمل داشته باشیم، یعنی ارزش اخلاقی عمل وابسته باشد به ارزش نتیجه ای که آن نتیجه، دیگر در حوزه ارزش اخلاقی نیست بیرون از ارزش اخلاقی است مثل لذت بردن. در این معنا از غایت گرایی، عمل فقط مسیر است مسیری که ما را به آن غایت و نتیجه میرساند. نظریه تناسب وجودی به این معنا اصلا غایت گرا نیست؛ زیرا در این نظریه تاکید می شود که عمل دارای ارزش اصیل است یعنی راه هم برای ما موضوعیت دارد نه طریقیت محض. کسانیکه نگاه صرفا ابزاری دارند نمیتوانند به این سوال پاسخ دهند که آیا خداوند نمیتواند از اول ما را در مقام قرب خودش بیافریند؟ برای چه ما را به این عالم وارد ساخته و ما باید با زحمت به مقام قرب برسیم خداوند که بخشنده است چرا از همان اول ما را مقرب درگاه خود خلق نکرده است؟ یعنی به گونه ای که طبق یک معنا از قرب، علم حضوری به حضرت حق تعالی داشته باشیم و یا طبق معنای دیگری، خداگونه باشیم. آنها در جواب این پرسش میگویند به لحاظ وجودی عمل اختیاری ما هم یک درصدی کمک میکند که ما به آن کمال دست بیابیم یعنی اصلا راهی نداریم جز اینکه از راه عمل اختیاری به قرب حق برسیم وقتی میپرسیم چرا؟ جوابی و برهانی برای این ادعا ندارند. اما مطابق نظریه تناسب وجودی، میگوییم خود راه هم اصالت دارد و بخشی از هدف است و ارزش دارد و اگر خداوند ما را از اول مقرب می آفرید ما بخشی از ارزش را از دست میدادیم و خداوندی که خیرخواه مطلق است این نقش را به ما داده است لذا خود این راه هم ارزش استقلالی دارد. بله ، اینکه غایتی داشته باشیم تا در بحث انگیزش به درد ما بخورد، درست است. بله حتما انسان میخواهد مقامش را بالا ببرد، ولی غایت ارزش اخلاقی، یعنی اینکه انجام اعمال اخلاقی در نهایت ما را به آن ملکات اخلاقی مزین میکند، یعنی انسان میتواند لحظه لحظه خودش را ، سطح اخلاقی بودن خودش را بالا ببرد به این معنا غایت را قبول دارم.

  • اساتید ناقد و داور:

بعد از سخنان و توضیحات صاحب نظر، اساتید محترم ناقد بحثهای خود را مطرح کردند. یکی از محورهای نقد ناقدین محترم این بود که نظریه تناسب وجودی یک نظریه غایت‌گرا است. دکتر فتحعلی‌خانی معتقد بود که در تناسب وجودی هم تناسب میان عمل و غایت مورد نظر است. دکتر عبدل‌آبادی هم گفتند که همه نظریات اعم از نظریات نتیجه‌گرا، فضیلت‌گرا و وظیفه‌گرا، غایت‌گرا هستند. پاسخ آقای مبینی این بود که آنچه در نظریه تناسب وجودی بر آن تأکید می‌شود این است که عمل اخلاقی دارای ارزش اصیل و مستقل است و ابزارگرایی به این دلیل نفی می‌شود که ارزش عمل را کاملا وابسته به ارزش نتیجه می‌کند و عمل را با قطع از نظر از نتیجه، فاقد هرگونه ارزشی می‌داند. حال اگر معنایی از غایت گرایی وجود داشته باشد که با استقلال و اصالت ارزش اخلاقی سازگار باشد، منافاتی با این نظریه ندارد.

نقد دیگر از جانب آقای دکتر عبدل آبادی این بود که این نظریه یک نظریه الهیاتی است نه فلسفی و آقای مبینی بیان کرد که این نظریه در اصل یک نظریه فلسفی است و ارزش اخلاقی را غیر وابسته به خدا می‌داند. به این معنا که هر جا که از طریق یک عمل اختیاری، تناسب وجودی شکل گرفت ارزش اخلاقی پدید می‌آید. منتها با توجه به اینکه در نظریه تناسب وجودی باید همه روابط لحاظ شود هنگامی که به وجود خدا معتقد شدیم لازم است حتما رابطه با خدا هم در انجام هر عمل لحاظ شود به این دلیل که اولا خداوند مالک کل جهان هستی است و تصرف در هر چیز حتی در نفس خود تصرف در یکی از مملوکات خداوند است و ثانیا با توجه به ضعف و جهل انسان نسبت به اینکه نمی‌تواند همه روابط را لحاظ کند از طریق خدا می‌توان به این تضمین رسید که اعمال انسان در مسیر تناسب فراگیر جهانی قرار گیرد.

ناقد دیگر جناب دکتر حسینی سورکی بود که سوالات متعددی برای رفع ابهام مطرح کرد از جمله اینکه وجه ترجیح این نظریه نسبت به نظریات دیگر چیست و آقای مبینی در پاسخ گفت که در طول طرح با مقایساتی که با نظریات دیگر انجام شده وجه ترجیح به خوبی بیان شده است.

نقد دیگر آقای دکتر حسینی این بود که با توجه به اینکه برای امور مختلفی از جمله لذت و معرفت ارزش ذاتی قائل شده‌اند، آیا در نظریه تناسب وجودی همه اینها نفی می‌شود؟ اقای مبینی پاسخ داد که نظریۀ تناسب وجودی به آن ارزش‌ها نظری ندارد و تنها دربارۀ ارزش عمل سخن می‌گوید که ارزش آن اصیل و غیر قابل فروکاهش به امور دیگر است و مبنای وجودشناختی این ارزش هم تناسب وجودی است.

داوران محترم هم سؤالاتی دربارۀ نظریه مطرح کردند که آقای مبینی به آنها پاسخ داد.

والحمد لله رب العالمین

مصطفی آزادیان

دبیر علمی سومین پیش اجلاسیه کرسی تخصصی نظریه تناسب وجودی درباب ارزش

14/ 8/ 1402

منبع:

تاریخ خبر: 1402/8/15 دوشنبه
تعداد بازدید کل: 95 تعداد بازدید امروز: 1
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

پربازدید‌ترین مطالب

مطالب مرتبط
بيشتر
[Control]
تعداد بازديد اين صفحه: 96
بيشتر

آدرس: قم - میدان شهدا - خیابان معلم  پژوهشگده فلسفه و کلام
تلفن: 371160 - 025  داخلی 1388
ایمیل: phil.theo@isca.ac.ir

بيشتر
بيشتر
بيشتر
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 09:38:56
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پژوهشکده فلسفه و کلام
مجری سایت : شرکت سیگما