1393/6/5 چهارشنبه عوامل انگیزشی معاد ناباوری مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام و المسلمین مصطفی آزادیان عضو هیات علمی پژوهشگاه که در این یادداشت به بررسی عوامل انگیزشی معاد ناباوری پرداخته است. لازم به ذکر است که ایشان در یادداشتی به عوامل شناختی معاد ناباوری پرداختند.

مراد از عوامل انگیزشی معاد ناباوری، عوامل و زمینه هایی است که با عقل عملی، اراده و با ساحت تصمیم گیری انسان سر و کار دارند و موجب می شوند انسان علی رغم علم، فطرت پاک و تدین، درمقام تصمیم گیری، در مسیر ناصحیح گام نهد. برخی از این عوامل عبارتند از:

1. اباحه گری و مسئولیت گریزی
قرآن کریم درباره انگیزه عملی معاد ناباوران می فرماید: بَلْ یریدُ اْلإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ، یسْئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَةِ؛ بلکه او می خواهد در تمام عمر گناه کند از این رو می پرسد: روز قیامت کی خواهد بود؟.
هر عملی که انسان انجام می دهد ناشی از میلی است که نسبت به هدف و نتیجه دارد و برای رسیدن به آن هدف و نتیجه، آن رفتار را انجام می دهد. این هدف دارای اشکال متنوع و سطوح مختلف می باشد. گاهی تنها ارضای یک غریزه او را به سمت انجام عمل می کشاند و گاه اهداف عالی تر؛ بنابراین اگر میل و گرایشی نسبت به انجام کاری نداشته باشیم هرگز آن کار را انجام نخواهیم داد. انسانها در مواجهه با امیال دو دسته اند: عده ای در سبک زندگی محکوم خواسته های غریزی و حیوانی خود هستند و با وجود برخورداری از امیال روحانی، درست همانند حیوانات زندگی می کنند: أَ رَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکونُ عَلَیهِ وَکیلاً ، ‌ام تَحْسَبُ أَنَّ أَکثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاّ کاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً ؛  آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو میتوانی به دفاع از او برخیزی ( و او را هدایت کنی)؟! آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند.
دسته دیگر، مومنان نیکوکارند که همواره از چراغ عقل و ایمان تبعیت و از دنباله روی خواسته های حیوانی پرهیز می کنند؛ به همین دلیل سبک زندگی آنان از سبک زندگی دیگران متمایز می گردد. اما اندیشه گروه نخست در اسارت گرایش های مادی قرار دارد و مجالی نمی یابد تا معرفت درست درباره حقایق غیبی و معنوی بدست آورد. انسانهای هوا مدار اسیر شهوات و امیال خود هستند و به تعبیر علامه طباطبائی قیامت را تکذیب می کنند تا قید و بندهای تقوا و ایمان دست و پایشان را نبندد و آزادانه همه چیز را مباح بدانند.  آنها بخوبی می دانند که معاد باوری پشتوانه نیرومندی برای احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهای رفتاری و خودداری از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انکار آن، راه برای هوسرانیها و شهوت پرستیها و خودکامیها باز می شود. به یقین تا زمانی که انسان اینگونه گرفتار شهوات عملی خود باشد هرگز نمی تواند به مقام رفیع انسانیت واصل شود:
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون                         کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی                             غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
2. دشمنی با خدا و پیامبران
برخی از انسانها تحت تاثیر گرایشهای مادی، نسبت به خدا و خداپرستان نفرت و دشمنی دارند، به همین جهت همواره در اندیشه تکذیب آیات خدا و مبارزه با مومنان هستند. این گونه عناد مانع بزرگی برای اندیشیدن درباره حق و حقیقت و معاد باوری خواهد بود. آیاتی در سوره مدّثّر درباره ولید بن مغیرۀ مخزومی یکی از سران معروف قریش نازل شده است که دشمنی او با رسول خدا و قرآن کریم سبب کفر او شده است: کلاّ إِنَّهُ کانَ ِلآیاتِنا عَنیدًا؛  هرگز. چنین نخواهد شد؛ چرا که او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد. " عنید" از ماده " عناد" به آن نوع مخالفت و دشمنی گفته می شود که آگاهانه صورت می گیرد، یعنی انسان حقانیت چیزی را درک کند و با آن به مخالفت برخیزد. ولید می دانست که قرآن کلام خداست، ولی با این حال آن را سحر نامید. تعبیر " کان" نشان می دهد که عناد او با حق یک امر مستمر و همیشگی بود، نه مقطعی و زودگذر.
اکنون نیز عناد و دشمنی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، تنها بدلیل بغض و کینه ای است که آنها از اسلام عزیز و مکتب اهل بیت علیهم السلام در دل دارند و هیچگاه این دشمنی پایان نمی پذیرد مگر اینکه ما را از راه و اهدافمان باز دارند: وَ لَنْ تَرْضی‏ عَنْک الْیهُودُ وَ لاَ النَّصاری‏ حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا ( بطور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی، و) از آیین ( انحراف یافته) آنان، پیروی کنی.
3. گناه و سخت دلی
یکی از زمینه های مهم معاد ناباوری انجام گناه است: وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبینَ، الَّذینَ یکذِّبُونَ بِیوْمِ الدِّینِ ، وَ ما یکذِّبُ بِهِ إِلاّ کلُّ مُعْتَدٍ أَثیمٍ ، إِذا تُتْلی‏ عَلَیهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ ، کلاّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یکسِبُونَ؛ وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! همان کسانی که روز جزا را انکار می کنند و تنها کسی آن را انکار می کند که متجاوز و گنهکار است. ( همان کسانی که ) وقتی آیات ما بر آنها خوانده می شود می گویند: این افسانه های پیشینیان است. چنین نیست ( که آنها می پندارند)، بلکه اعمالشان چون زنگاری بردلهایشان نشسته است.
گناهان موجب می شوند قلوب به تشخیص درست نرسند و هشدارها و آموزه های وحیانی را جدی نپندارند. مطابق این آیات، منکران معاد علاوه بر اینکه "معتد" یعنی تجاوزکار و "اثیم" یعنی گنهکار هستند، آیات الهی را نیز به سخریه و استهزاء گرفته، آنرا مجموعه ای از افسانه های موهوم و سخنان بی ارزش معرفی می کنند. قرآن کریم ریشه اصلی این طغیان را اعمال سوء آنها می داند که همچون زنگاری بردلهایشان نشسته و آنها را از درک حقیقت محروم کرده است. واژه "ران" به معنای زنگاری است که روی اشیاء قیمتی می نشیند و شفافیت و درخشندگی آن را از بین می برد. 
آری، بدترین اثر گناه تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضاء و جوارح وارد قلب می شوند و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل می سازند، اینجاست که انسان راه و چاه را تشخیص نمی دهد و مرتکب اشتباهات عجیبی می شود که همه را حیران می کند.  پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: کَثْرَةُ الذُّنُوبِ مَفْسَدَةٌ لِلْقَلْوبِ؛  گناهان زیاد قلب انسان را فاسد مى کند و در حدیث دیگرى فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذا أَذْنَبَ ذَنْباً نَکَتَتْ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةً سَوْداءَ، فِإِنْ تابَ وَ نَزَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَقَلَ قَلْبُهُ وَ إِنْ عادَ زادَتْ حَتّى تَعْلُو قَلْبَهُ، فَذلِکَ الرَّیْنُ الَّذِى ذَکَرَ اللّهُ فِى الْقُرْآنِ کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ وقتی که بنده گناه کند نکته سیاهی در قلب او ایجاد می شود، اگر توبه کند و از گناه دست بر دارد و استغفار نماید قلب او صیقل می یابد و اگر باز هم به گناه بر گردد سیاهی افزون شود، تا تمام قلب او را فرا گیرد، این همان زنگاری است که در آیه کلاّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یکسِبُونَ  به آن اشاره شده است. 
این دسته از آیات و روایات هشداری است برای مومنان و معادباوران؛ چرا که شیطان همواره در کمین آنها نشسته و از هر فرصتی استفاده می کند تا آنان را به گناه آلوده سازد و به انکار معاد بکشاند. امروزه با پیشرفت فن آوری اطلاعات و در دسترس بودن فضاهای مجازی مانند اینترنت زمینه برای گناه فراهم تر شده است و شیطان از طریق امیال نفسانی، شهوات و هوی و هوسهای زودگذر تلاش می کند ما را در دام گناه بیندازد. نباید اجازه داد شهوات و به تعبیر سعدی شیرازی گرد و غبار هوسها دیدگان حقیقت بین ما را نابینا سازد:
حقیقت، سرائیست آراسته                            هوی و هوس، گرد برخاسته
نبینی که جائی که برخاست گرد                     نبیند نظر، گرچه بیناست مرد
3-1 داستان عابد بنی اسرائیل
قرآن کریم می فرماید: کمَثَلِ الشَّیطانِ إِذْ قالَ لِْلإِنْسانِ اکفُرْ فَلَمّا کفَرَ قالَ إِنّی بَری‏ءٌ مِنْک إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ؛  آنها [ منافقان] مثل شیطانند که به انسان گفت: کافر شو ( تا مشکلات تو را حل کنم). اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار جهانیان است بیم دارم. در ذیل این آیه شریفه در تفسیر مجمع البیان این داستان شنیدنى نقل شده است:
در جامعه بنی اسرائیل مرد عبادت پیشه و پارسایی زندگی می کرد بنام برصیصا. این شخص عمری را به پرستش خدای یکتا سپری کرد و در پرتو عبادت به مقامی رسید که خداوند دعای او را اجابت می کرد. شیطان از کثرت عبادت وى ناراحت بود و هر چه خواست او را منحرف سازد، نتوانست . اتفاقا دختر پادشاه آن مملکت به بیمارى فلج مبتلا شده بود واز برصیصا خواستند که به خانه سلطان رفته و براى شفاى آن دختر دعا کند. برصیصا نپذیرفت واز این رو برادران، دختر را روى تختى گذاشته به صومعه آوردند. برصیصا گفت: او را همین جا نهاده تا وقت سحر برایش دعا کنم و شفا یابد. برادران قبول کردند و دختر را در آنجا گذارده و رفتند و چون وقت سحر شد برصیصا دعا کرد و دختر شفا یافت. در این موقع شیطان فرصت را غنیمت شمرد به نزد عابد آمد و شروع به وسوسه کرد و آن دختر را در نظر وى چنان جلوه داد که فریفته اش گردید و به او تجاوز کرد. برصیصا پس از فراغت از آن عمل  زشت پشیمان شد، به فکر افتاد که ممکن است این دختر جریان را به برادرانش گزارش دهد و مرا رسوا سازد. شیطان به دلش انداخت که او را بکشد و همانجا دفن کند و بدین وسیله جنایت خود را مخفى سازد. برصیصا همین کار را کرد و پس از ساعتى جسد دختر را در کنار صومعه اش دفن کرد. چون صبح برادران آمدند و سراغ خواهر را گرفتند، به آنها گفت: من دعا کردم او خوب شد واز صومعه بیرون رفت. شاهزادگان به دنبال خواهر به جستجو پرداختند و سرانجام به فکرشان افتاد و یا شیطان به آنها گفت که برصیصا دختر را کشته است، پس از تحقیق جاى دفن او را پیدا کرده، جسد دختر را بیرون آوردند. پادشاه دستور داد ریسمانى به گردن برصیصا انداخته او را به شهر آوردند، مردم شهر را نیز خبر کردند، اجتماع عظیمى شد. طبیعى است که در چنین وضعى چه رسوایى براى عابد به بار آمده است، بالاخره او را به پاى دار آوردند، چون طناب دار را به گردنش انداختند، شیطان در مقابلش ‍ مجسم شد و به او گفت: تمام این گرفتاریها را من براى تو پیش آورده ام اکنون اگر مرا سجده کنى تو را نجات خواهم داد. عابد گفت چگونه، مگر نمی بینی که بر چوبه دار بسته شده ام. شیطان گفت: با اشاره سر مرا سجده کنی می پذیرم. عابد بیچاره با اشاره سر شیطان را سجده کرد و به خدای یگانه کفر ورزید و چون عابد با سر به او اشاره کرد، شیطان خنده اى کرد و از نزد او دور شد.  آری، این چنین است سرانجام وسوسه های شیطان و منافقانی که در خط او هستند.
آنچه در این نوشتار بیان شد ناظر به عوامل و زمینه های معاد ناوری بود. زمینه هایی که ممکن است اشخاص را بخود مشغول و آنها را از اعتقادات حق و شیوه صحیح زندگی دور سازد. 
الحمد لله ربّ العالمین

انتهای پیام /120

منبع: اختصاصی ایسکا
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

پربازدید‌ترین مطالب

مطالب مرتبط

پربازدید‌ترین مطالب

مطالب مرتبط
بيشتر
[Control]
تعداد بازديد اين صفحه: 1754
بيشتر

آدرس: قم - میدان شهدا - خیابان معلم  پژوهشگده فلسفه و کلام
تلفن: 371160 - 025  داخلی 1388
ایمیل: phil.theo@isca.ac.ir

بيشتر
بيشتر
بيشتر
سه‌شنبه 4 ارديبهشت 1403 13:47:29
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پژوهشکده فلسفه و کلام
مجری سایت : شرکت سیگما